تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) تلاش کردن (برای چیزی)، هدفگیری کردن، کوشیدن
1- سرنگون کردن، به زیر افکندن 2- (عامیانه) ردکردن، وازدن، تباه کردن
1- سریع رشد کردن 2- با چندین گلوله زدن 3- مواد مخدر تزریق کردن
عجولانه یا بدون فکر عمل کردن یا حرف زدن، نسنجیده کار کردن
(امریکا - عامیانه) 1- با بیفکری حرف زدن، نسنجیده سخن گفتن، حرف پراندن 2- پز دادن، رجز خواندن
صادقانه عمل کردن یا حرف زدن
1- (قمار) موجودی خود را شرطبندی کردن، رست زدن 2- حداکثر کوشش را کردن
(امریکا - عامیانه) 1- (پوکر) رست زدن، همهچیز را یکباره به خطر انداختن 2- سخت کوشیدن، بهشدت تقلا کردن
گپ زدن، اختلاط کردن، از این در و آن در حرف زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shoot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shoot