آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ آبان ۱۴۰۳

    Shoot

    ʃuːt ʃuːt

    گذشته‌ی ساده:

    shot

    شکل سوم:

    shot

    سوم‌شخص مفرد:

    shoots

    وجه وصفی حال:

    shooting

    شکل جمع:

    shoots

    معنی shoot | جمله با shoot

    verb - transitive verb - intransitive B1

    (گلوله و غیره) در کردن، گلوله زدن، (از کمان و غیره) رها کردن، پرتاب کردن، زدن، رها شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    Steam shoots out of the opening.

    بخار از دهانه فوران می‌کند.

    The stolen glances which the lovers shot at each other.

    نگاه‌های دزدکی که عشاق به هم می‌کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    if you have questions, shoot!

    اگر سؤالی دارید بپرسید!

    Mahnoosh shot an inviting smile at me.

    مهنوش لبخند وسوسه‌انگیزی به من زد.

    This war movie was shot in California.

    این فیلم جنگی در کالیفرنیا برداشته شده بود.

    He shoots heroin every night.

    هرشب هروئین می‌زند.

    From twenty feet away, he shot the ball right into the basket.

    از فاصله‌ی بیست فوتی توپ را درست توی حلقه پراند.

    He shot the ball into the goal.

    توپ را توی دروازه شوت کرد.

    Water was shooting with tremendous pressure from the broken pipe.

    از لوله‌ی شکسته آب با فشار زیاد پرتاب می‌شد.

    Zary shot out a few angry words.

    زری چند حرف خشم‌آمیز زد.

    We don't shoot traitors, we hang them.

    ما خائن‌ها را تیرباران نمی‌کنیم، آن‌ها را به دار می‌زنیم.

    He likes to shoot rabbits.

    او دوست دارد خرگوش شکار کند.

    Shooting elephants is no longer allowed.

    شکار فیل، دیگر مجاز نیست.

    to shoot marbles

    تیله‌بازی کردن

    to shoot a round of gulf

    یک دور گلف بازی کردن

    snakes shooting out their tongues

    مارهایی که زبان خود را بیرون می‌پرانند

    to shoot an elevator up ward

    آسانسور را مثل برق بالا بردن

    The car shot forward with a jerk.

    اتومبیل با یک تکان به جلو پرید.

    He shot the dishes into the sink.

    ظرفها را توی ظرفشویی انداخت.

    volcanoes shooting molten rock into the air

    آتشفشان‌هایی که سنگ گداخته به هوا پرتاب می‌کنند

    Some snakes shoot their venom.

    برخی مارها زهر خود را پرتاب می‌کنند.

    Black smoke was shooting out from the chimney.

    دود سیاه از دودکش بیرون می‌زد.

    Does a porcupine really shoot its spines?

    آیا جوجه‌تیغی واقعاً تیغ می‌پراند؟

    Now plants are shooting out buds.

    اکنون گیاهان شکوفه درمی‌آورند.

    The hunter shot a deer.

    شکارچی یک آهو زد.

    He has shot two people.

    او دو نفر را تیر زده است.

    to shoot an arrow

    تیر انداختن (با کمان)

    to shoot a rifle

    تفنگ در کردن

    to shoot a missile

    موشک انداختن

    to shoot laser beams at the moon

    پرتو لیزر به ماه انداختن

    verb - transitive

    فیلم‌برداری کردن، عکس‌برداری کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    With this camera you can easily shoot birds in flight.

    با این دوربین به‌آسانی می‌توانید از پرندگان درحال پرواز عکس بگیرید.

    verb - transitive

    آمپول زدن

    verb - intransitive

    درد کردن، سوزش داشتن

    a shooting pain in my feet

    تیر کشیدن پاهایم

    verb - intransitive

    جوانه زدن

    noun countable

    شکار، تیراندازی

    a wild turkey shoot

    شکار بوقلمون وحشی

    noun countable

    انشعاب، رویش انشعابی، رویش شاخه، جوانه

    green shoots around the old tree trunk

    جوانه‌های سبز اطراف تنه‌ی درخت کهنسال

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shoot

    1. verb discharge a projectile, often to injure or kill
      Synonyms:
      fire execute kill hit trigger launch propel project discharge open fire let fly loose dispatch fling hurl expel emit set off blast explode pump plug gun murder bombard barrage bring down pick off throw lead catapult drop the hammer pull the trigger let go with bag pop zap torpedo
      Antonyms:
      backfire
    1. verb dash
      Synonyms:
      run rush dart race speed hurry tear charge bolt fly spring whisk pass reach fling flash gallop boil scoot streak hurtle chase lash hotfoot whiz spurt skirr
      Antonyms:
      walk

    Phrasal verbs

    shoot at (or for)

    (عامیانه) تلاش کردن (برای چیزی)، هدف‌گیری کردن، کوشیدن

    shoot down

    1- سرنگون کردن، به زیر افکندن 2- (عامیانه) ردکردن، وازدن، تباه کردن

    shoot up

    رشد کردن، بالا رفتن، افزایش پیدا کردن، جهش ناگهانی داشتن (به‌سرعت)

    مواد زدن، مواد تزریق کردن (با سرنگ)

    تیراندازی کردن، شلیک کردن، گلوله باران کردن، به رگبار بستن

    Idioms

    shoot from the hip

    عجولانه یا بدون فکر عمل کردن یا حرف زدن، نسنجیده کار کردن

    shoot off one's mouth

    (امریکا - عامیانه) 1- با بی‌فکری حرف زدن، نسنجیده سخن گفتن، حرف پراندن 2- پز دادن، رجز خواندن

    shoot straight

    صادقانه عمل کردن یا حرف زدن

    shoot the works

    1- (قمار) موجودی خود را شرط‌بندی کردن، رست زدن 2- حداکثر کوشش را کردن

    (امریکا - عامیانه) 1- (پوکر) رست زدن، همه‌چیز را یکباره به خطر انداختن 2- سخت کوشیدن، به‌شدت تقلا کردن

    shoot the breeze

    گپ زدن، اختلاط کردن، حرف‌های الکی زدن، از این‌ در و آن‌ در حرف زدن

    سوال‌های رایج shoot

    گذشته‌ی ساده shoot چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده shoot در زبان انگلیسی shot است.

    شکل سوم shoot چی میشه؟

    شکل سوم shoot در زبان انگلیسی shot است.

    شکل جمع shoot چی میشه؟

    شکل جمع shoot در زبان انگلیسی shoots است.

    وجه وصفی حال shoot چی میشه؟

    وجه وصفی حال shoot در زبان انگلیسی shooting است.

    سوم‌شخص مفرد shoot چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد shoot در زبان انگلیسی shoots است.

    ارجاع به لغت shoot

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «shoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shoot

    لغات نزدیک shoot

    • - shook
    • - shook up
    • - shoot
    • - shoot (or bat) the breeze
    • - shoot a film
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.