گذشتهی ساده:
lashedشکل سوم:
lashedسومشخص مفرد:
lashesوجه وصفی حال:
lashingشکل جمع:
lashesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از کوره دررفتن، (به کسی) توپیدن، پریدن، پرخاش کردن، قاطی کردن، عصبانی شدن
پول هدر دادن، پول حرام کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lash