فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lash

læʃ læʃ

گذشته‌ی ساده:

lashed

شکل سوم:

lashed

سوم‌شخص مفرد:

lashes

وجه وصفی حال:

lashing

شکل جمع:

lashes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

شلاق، تسمه، تازیانه، ضربه، مژگان، شلاق خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He lashed the horse cruelly.

او با بی‌رحمی به اسب تازیانه زد.

They gave him a hundred lashes.

به او صد ضربه شلاق زدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My father never used the lash.

پدرم هرگز شلاق به کار نمی‌برد.

Newspapers kept lashing him.

روزنامه‌ها مرتب از او انتقاد می‌کردند.

I gave him another lash with my tongue.

یک زخم زبان دیگر به او زدم.

Julie has long lashes.

جولی مژه‌های بلند دارد.

The cat lashed its tail.

گربه دم خود را شلاقی تکان داد.

Waves lashed the cliffs.

موج‌ها به صخره‌ها می‌خوردند.

He lashed the people into a frenzy of anger.

مردم را چنان برانگیخت که دیوانه‌وار عصبانی شدند.

The snake lashed and curled.

مار تند حرکت کرد و چمبر زد.

The author lashes out at Fascism.

نویسنده سخت بر فاشیسم می‌تازد.

I lashed the suitcases to the top of the bus.

با طناب چمدانها را به بام اتوبوس بستم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lash

  1. verb beat, whip
    Synonyms:
    hit strike knock pound smack whip batter thrash buffet flagellate flog pummel chastise scourge horsewhip strap hide dash hammer lam whale flay lather baste drum wear out
  1. verb criticize harshly
    Synonyms:
    scold censure attack berate criticize upbraid lambaste bawl out chew out tell off abuse tear into castigate jaw belabor flay tongue-lash ridicule satirize lampoon blister fulminate exprobate baste
    Antonyms:
    praise compliment

Phrasal verbs

lash out

از کوره دررفتن، (به کسی) توپیدن، پریدن، پرخاش کردن، قاطی کردن، عصبانی شدن

پول هدر دادن، پول حرام کردن

ارجاع به لغت lash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lash

لغات نزدیک lash

پیشنهاد بهبود معانی