با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Whale

weɪl weɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whaled
  • شکل سوم:

    whaled
  • سوم شخص مفرد:

    whales
  • وجه وصفی حال:

    whaling
  • شکل جمع:

    whales

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
جانورشناسی وال، نهنگ، عظیم‌الجثه، قیطس
- Too much whaling can make whales extinct.
- شکار بی‌رویه نهنگ می‌تواند نژاد آن را منقرض کند.
- a whale of a story!
- یک داستان معرکه!
- a whale of a difference
- تفاوت بسیار زیاد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whale

  1. noun A marine animal
    Synonyms: cetacean, finback, baleen, porpoise, beluga, leviathan, ceta, giant, cete, narwhal, grampus, mammal, King of the Deep, orc, orca, hulk, rorqual, sei, whopper, heavyweight
  2. noun Something impressive
    Synonyms: a-great-deal, a-lot, abundance, a great quantity, large amount, corker, whopper, helluva lot
  3. adjective
    Synonyms: cetaceous

Idioms

  • a whale of a

    (عامیانه) عالی، بزرگ، محشر، غول‌آسا

ارجاع به لغت whale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whale

لغات نزدیک whale

پیشنهاد بهبود معانی