شکل جمع:
giants(در داستانها) غول، هیولا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The giant roared furiously, shaking the ground beneath him with each step.
غول خشمگین داد کشید و با هر قدم زمین زیر خود را تکان داد.
As the village slept, the giant crept closer, casting a long shadow over the rooftops.
با خاموشی روستا، هیولا نزدیکتر شد و سایهای بلند بر پشتبامها انداخت.
آدم غولپیکر، نرهغول، آدم عظیمالجثه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The giant carried Sinbad on his back.
غولی که سندباد را بر پشت خود حمل کرد.
Shakespeare is a giant among writers.
شکسپیر غولی است میان نویسندگان.
(انسان یا سازمان) ابرقدرت، (مجازاً) غول
The giant of the technology industry continues to dominate the market.
ابرقدرت صنعت فناوری همچنان بر بازار تسلط دارد.
The concert was headlined by a music giant known for their chart-topping hits.
این کنسرت توسط یک غول موسیقی که بهخاطر ترانههای برتر خود شناخته میشود، رهبری شد.
قویهیکل، بسیار بزرگ، عظیمالجثه، درشتهیکل
a giant sandwich
ساندویچ بسیار بزرگ
a giant cucumber
خیار بسیار بزرگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «giant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/giant