آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ تیر ۱۴۰۴

    View

    vjuː vjuː

    گذشته‌ی ساده:

    viewed

    شکل سوم:

    viewed

    سوم‌شخص مفرد:

    views

    وجه وصفی حال:

    viewing

    شکل جمع:

    views

    معنی view | جمله با view

    noun countable uncountable B1

    نما، دید، منظره، چشم‌انداز، دورنما

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    There were no ships in view.

    هیچ کشتی‌ای دیده نمی‌شد.

    the view of the city from my window

    منظره‌ی شهر از پنجره‌ی من

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    In spring, Damavand presents a beautiful view.

    در بهار، دماوند دورنمای زیبایی را ارائه می‌دهد.

    in the public view

    در ملأعام (در انظار عمومی)

    noun countable

    نظر، نظریه، عقیده، قضاوت، برداشت، نگرش، دیدگاه، رای، درک، فهم، ادراک، دریافت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    A tree caught my view.

    درختی نظر مرا جلب کرد.

    to express one's views

    نظریات خود را بیان کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He is not guilty in my view.

    به نظر من او گناهکار نیست.

    my government's view of this crisis

    برداشت دولت اینجانب از این بحران

    an imperfect view of parliamentary procedures

    دریافت ناقصی از شیوه‌های پارلمانی

    noun

    بررسی، ورانداز

    a close view of all the details

    بررسی دقیق کلیه‌ی جزئیات

    a view of German literature

    بررسی ادبیات آلمان

    noun

    تصویر

    a view of a local church

    تصویری از یک کلیسای محلی

    noun

    (in view of) به‌دلیل

    verb - transitive

    تماشا کردن، نگریستن، نظر افکندن، نگاه کردن، نظر کردن

    to view the future with fear

    با واهمه به آینده نگاه کردن

    Khaghani viewed the ruins and shook his head.

    خاقانی به خرابه‌ها نظر افکند و سر خود را تکان داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to have a view to bettering one's condition

    بهتر کردن وضع خود را در نظر قرار دادن

    verb - transitive

    بررسی کردن، رسیدگی کردن، بازرسی کردن، بازبینی کردن، ملاحظه کردن

    to view applications for membership

    به درخواست‌نامه‌های عضویت رسیدگی کردن

    to view the records

    سوابق امر را رسیدگی کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد view

    1. noun something that is seen
      Synonyms:
      sight appearance look scene vision spectacle show picture representation landscape vista prospect panorama outlook design outline aspect contour illustration opening glimpse field of vision range of vision stretch tableau way composition
    1. noun examination
      Synonyms:
      look check review inspection analysis survey scan scrutiny viewing audit sight display contemplation flash squint slant lamp eyeball gander look-see perlustration
    1. noun belief
      Synonyms:
      feeling thought opinion mind attitude judgment conviction notion impression concept conception consideration persuasion point of view inference sentiment value judgment eye deduction slant twist way of thinking judgment call say-so two cents’ worth close-up
    1. verb look at
      Synonyms:
      see watch observe notice check out examine inspect scan consider regard stare gaze spot perceive take in mark behold witness scrutinize survey explore spy descry discern distinguish espy lay eyes on set eyes on get a load of feast eyes on pipe rubberneck canvass check over contemplate read dig beam flash eagle eye
      Antonyms:
      ignore
    1. verb believe
      Synonyms:
      think about consider regard deem judge account reckon look on
      Antonyms:
      mistrust disbelieve

    Collocations

    come to view

    به نظر رسیدن، هویدا شدن، پدیدار شدن

    in full view of

    کاملاً در معرض دید

    in my view

    به عقیده‌ی من، از نظر من

    on view

    در معرض تماشا، مورد بازدید، مورد نمایش

    pass out of view

    از نظر ناپدید شدن، غیب شدن

    Collocations بیشتر

    take the long view (of something)

    (چیزی را) از نظر درازمدت مورد ملاحظه قرار دادن

    within view

    در دیدرس، قابل‌رؤیت

    world view

    جهانبینی

    admire the view

    حظ بردن از منظره

    block the view

    جلوی منظره را گرفتن

    enjoy a view

    لذت بردن از منظره

    panoramic view

    منظره‌ی عریض

    spectacular view

    منظره‌ی دیدنی

    uninterrupted view

    منظره‌ی بدون مزاحم/ مانع

    Idioms

    a bird's eye view

    نظر کلی، دید اجمالی

    in view

    1- مد‌نظر، مورد‌بررسی، تحت مطالعه 2- جلو چشم، در معرض دید 3- هدف

    in view of

    به‌خاطر، به‌دلیل، نظر به اینکه، با توجه به اینکه، با امعان نظر به، با در نظر گرفتن

    take a dim (or poor) view of

    نظر مساعد نداشتن (نسبت به چیزی)، بدبین بودن

    with a view to

    1- به این قصد که، به این منظور که 2- به این امید که

    لغات هم‌خانواده view

    • noun
      view, overview, preview, review, viewer, reviewer
    • verb - transitive
      view, preview, review

    سوال‌های رایج view

    معنی view به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «View» در زبان فارسی به «نما» یا «دید» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی نما یا دید به معنای چشم‌انداز، زاویه دید یا شیوه مشاهده یک موضوع یا محیط است. این کلمه می‌تواند هم به معنای واقعی و فیزیکی دیدن محیط اطراف و هم به معنای مجازی و انتزاعی نحوه نگاه کردن به مسائل یا موضوعات مختلف باشد. مفهوم view در زندگی روزمره، هنر، فناوری و حتی فلسفه کاربردهای متعددی دارد.

    در زندگی روزمره و محیط‌های طبیعی، view معمولاً به منظره‌ای اشاره دارد که از یک نقطه خاص قابل مشاهده است. برای مثال، منظره‌ی کوه‌ها، دریا یا شهرها از بالکن یک ساختمان می‌تواند یک view زیبا و دلنشین باشد که تاثیر مثبتی بر احساسات و آرامش انسان‌ها دارد. افراد اغلب برای داشتن یک view مطلوب مکان‌هایی را انتخاب می‌کنند که چشم‌انداز بهتری ارائه دهد.

    در عکاسی و فیلم‌سازی، view به زاویه دوربین یا نحوه قاب‌بندی تصویر گفته می‌شود. انتخاب view مناسب می‌تواند به انتقال بهتر پیام، ایجاد تأثیر بصری مطلوب و روایت داستان کمک کند. هنرمندان و عکاسان با تغییر view، احساسات و توجه مخاطب را به نقاط خاصی جلب می‌کنند.

    در فناوری و نرم‌افزار، view به صفحه یا بخش نمایش اطلاعات در برنامه‌ها و سیستم‌ها گفته می‌شود. مثلاً در اپلیکیشن‌ها یا وب‌سایت‌ها، view می‌تواند نمایی از داده‌ها، تصاویر یا متن باشد که کاربر آن را مشاهده می‌کند. همچنین در طراحی رابط کاربری (UI)، اهمیت view در ایجاد تجربه کاربری خوب و کارآمد بسیار زیاد است.

    از نظر فلسفی و روانشناسی، view به معنای نگرش یا طرز فکر افراد نسبت به موضوعات مختلف است. هر فرد بسته به تجربیات، فرهنگ و ارزش‌های خود یک view خاص نسبت به زندگی، دنیا و مسائل مختلف دارد. درک این دیدگاه‌ها به بهبود ارتباطات انسانی و افزایش تفاهم کمک می‌کند.

    کلمه‌ی view یا نما، نمایانگر نحوه دیدن، مشاهده و برداشت ما از جهان پیرامون و مسائل مختلف است که در زمینه‌های گوناگون کاربردهای مهمی دارد و به شکل‌گیری تجربه‌های انسانی کمک می‌کند.

    گذشته‌ی ساده view چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده view در زبان انگلیسی viewed است.

    شکل سوم view چی میشه؟

    شکل سوم view در زبان انگلیسی viewed است.

    شکل جمع view چی میشه؟

    شکل جمع view در زبان انگلیسی views است.

    وجه وصفی حال view چی میشه؟

    وجه وصفی حال view در زبان انگلیسی viewing است.

    سوم‌شخص مفرد view چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد view در زبان انگلیسی views است.

    ارجاع به لغت view

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «view» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/view

    لغات نزدیک view

    • - Vietnam
    • - vietnamese
    • - view
    • - view halloo
    • - viewdata
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.