گذشتهی ساده:
missedشکل سوم:
missedسومشخص مفرد:
missesوجه وصفی حال:
missingشکل جمع:
missesنرسیدن به، از دست دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
I missed the train.
به قطار نرسیدم.
He missed the best things.
بهترین چیزها را از دست داد.
You'll miss your flight if you don't hurry up.
اگه عجله نکنی، به پروازت نمیرسی.
Don't miss the next opportunity!
فرصت بعدی را از دست نده!
ندیدن، نشنیدن، متوجه نشدن، نفهمیدن، نگرفتن، توجه نکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I missed the beginning of the show.
شروع برنامه را ندیدم.
I missed his meaning.
منظورش را درک نکردم.
دلتنگ کسی یا جایی شدن/بودن
I missed you at the party.
در مهمانی دلتنگت بودم (=جایت خالی بود).
I still miss my old car.
هنوز دلتنگ ماشین قدیمیام هستم.
I miss Iran.
دلم برای ایران تنگ شده است.
(هدف) نخوردن به، اصابت نکردن به
The bullet missed the target.
گلوله به هدف نخورد.
The arrow missed my head by two inches.
تیر از دو اینچی سرم رد شد.
They shot at me but missed.
به من تیر انداختند؛ ولی به خطا رفت.
نبودن چیزی را احساس کردن، توجه کردن به گم شدن یا نبودن چیزی
I suddenly missed my wallet!
ناگهان احساس کردم که کیف پولم نیست!
He didn't miss his wallet until the waiter brought the bill.
تا پیشخدمت صورتحساب را نیاورد، متوجه گم شدن کیف پولش نشد.
(در برخورد به هدف) خطا
You scored eight hits and only two misses.
هشت ضربه زدی و تنها دو خطا داشتی.
The referee did not count my misses.
داور خطاهای من را حساب نکرد.
انگلیسی بریتانیایی قدیمی دختر یا زن جوان بیادب و گستاح
You're a miss! Apologize just now.
تو یه دختر بیادبی. همین الان عذرخواهی کن.
دوشیزه
Miss Mary
دوشیزه ماری
Miss Carter
دوشیزه کارتر
(برای خطاب قرار دادن) دختر خانم، خانم جوان
Is your father home, Miss?
دختر خانم، پدرتان در منزل تشریف دارند؟
Hey, Miss, you dropped a glove!
آهای خانم جوان، دستکشت رو انداختی.
(مسابقات ملکهی زیبایی) دختر شایسته، دختر برگزیده، دختر نمونه
Miss England
دختر نمونهی انگلستان
Miss India
دختر شایستهی هندوستان
(حرف اول بزرگ) (Mississippi) میسیسیپی (=میسیسیپی) (از ایالتهای جنوبی آمریکا)
I went to Miss.
به میسیسیپی رفتم.
Miss is bordered to the north by Tennessee.
میسیسیپی از شمال با ایالت تنسی هممرز است.
(بهعلت کندی و تعلل) موقعیت خوبی را از دست دادن، از فرصت استفاده نکردن، فرصت را از دست دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «miss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/miss