گذشتهی ساده:
fumbledشکل سوم:
fumbledسومشخص مفرد:
fumblesوجه وصفی حال:
fumblingشکل جمع:
fumblesکورکورانه جلورفتن، اشتباه کردن، لکنت زبان پیداکردن، منمن کردن، (در فوتبال) توپ را از دست دادن،سنبل کردن، کورمالی، اشتباه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He fumbled in his pocket for some coins.
او در جیبش دنبال پول خرد میگشت.
He fumbled the ball twice.
دوبار توپ از دستش افتاد.
He fumbled around in the dark hall.
او در سالن تاریک کورمالکورمال حرکت میکرد.
In answer to the boss, he fumbled a while and left suddenly.
او در پاسخ به رئیس قدری منمن کرد و ناگهان رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fumble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fumble