آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Scrabble

ˈskræbl ˈskræbl

معنی scrabble | جمله با scrabble

noun verb - intransitive

دستمالی کردن، خط‌خط کردن، سرسری چیز نوشتن، دستمالی، تقلا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She fell scrabbling on the dirt and begging.

بر خاک چنگ می‌زد و التماس می‌کرد.

words scrabbled on the door

کلماتی که با خط بد روی در نوشته شده بود

نمونه‌جمله‌های بیشتر

By hard scrabbling he succeeded in pulling the cart out of the gutter.

با تقلای سخت موفق شد گاری را از جوی بیرون بیاورد.

She scrabbled up a supper out of the leftovers.

با سرهم کردن پس‌مانده‌ها شام درست کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد scrabble

  1. verb write down quickly without much attention to detail
    Synonyms:
  1. noun an aimless drawing
    Synonyms:
    scribble doodle barbouillage

ارجاع به لغت scrabble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrabble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrabble

لغات نزدیک scrabble

پیشنهاد بهبود معانی