دستمالی کردن، خطخط کردن، سرسری چیز نوشتن، دستمالی، تقلا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She fell scrabbling on the dirt and begging.
بر خاک چنگ میزد و التماس میکرد.
words scrabbled on the door
کلماتی که با خط بد روی در نوشته شده بود
By hard scrabbling he succeeded in pulling the cart out of the gutter.
با تقلای سخت موفق شد گاری را از جوی بیرون بیاورد.
She scrabbled up a supper out of the leftovers.
با سرهم کردن پسماندهها شام درست کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scrabble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrabble