گذشتهی ساده:
doodledشکل سوم:
doodledسومشخص مفرد:
doodlesوجه وصفی حال:
doodlingشکل جمع:
doodlesخط زدن، خطخطی کردن (معمولاً هنگام خستگی یا فکر کردن به چیزی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Some of the students were doodling during the professor's lecture.
بعضی از دانشجویان هنگامی که استاد درس میداد، مشغول خطخطی کردن کاغذهای خود بودند.
a sheet covered in doodles
ورقهی خطخطی شده
وقت تلف کردن، وقتکشی کردن، ول گشتن، دستدست کردن، سرسری گرفتن، بازیچه کردن، هدر دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doodle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doodle