با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mess Around

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb C2
    وقت تلف کردن
  • phrasal verb
    مسخره بازی درآوردن
  • phrasal verb
    رابطه‌ی جنسی داشتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mess around

  1. phrasal verb fiddle; goof off
    Synonyms: amuse oneself, dabble, dawdle, doodle, fool around, loiter, muck around, play, play around, play the fool, potter, puddle, putter, tinker, trifle
    Antonyms: labor, toil, work
  2. phrasal verb Joke
  3. phrasal verb Have a sexual relationship (especially one which is non-commital)

ارجاع به لغت mess around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mess around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mess-around

لغات نزدیک mess around

پیشنهاد بهبود معانی