درنگ کردن، تأخیر کردن، دیر پاییدن، معطل کردن، با تنبلی حرکت کردن
کسی که در رفتن تعلل کند، پرسه زن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We loitered about the school all day.
ما تمام روز در اطراف مدرسه پرسه زدیم.
Don't loiter on the job!
سر کار وقتتلفی نکن!
Those found loitering in the hotel lobby will be kicked out.
کسانیکه در سرسرای هتل میپلکند، اخراج خواهند شد.
The maid servant loitered so much along the way that she got home two hours late.
کلفت آنقدر آهسته راه میرفت و سر راه مکث میکرد که دو ساعت دیر به منزل رسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «loiter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/loiter