امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diddle

ˈdɪdl ˈdɪdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diddled
  • شکل سوم:

    diddled
  • سوم‌شخص مفرد:

    diddles
  • وجه وصفی حال:

    diddling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
فریب دادن، مغبون کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He doesn't diddle his own friends.
- او سر دوستان خود کلاه نمی‌گذارد.
- They diddled away the afternoon.
- آنان بعدازظهر را به بطالت گذراندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diddle

  1. verb To get money or something else from by deceitful trickery
    Synonyms:
    swindle gyp cheat victimize rook defraud mulct bilk cozen gull dawdle toy chisel flimflam take trim goldbrick jiggle do nobble bunco loiter stick sting fiddle scam worthless gip hornswoggle short-change con play
  1. verb To pass time without working or in avoiding work
    Synonyms:
    bum idle laze loaf loiter lounge shirk goldbrick goof

ارجاع به لغت diddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diddle

لغات نزدیک diddle

پیشنهاد بهبود معانی