گذشتهی ساده:
bilkedشکل سوم:
bilkedسومشخص مفرد:
bilksوجه وصفی حال:
bilkingگول زدن، کلاه سر کسی گذاشتن، از پرداخت (وجه) طفره رفتن
He even bilked his own brother.
او سر برادر خودش هم کلاه گذاشت.
When it came time to pay, he bilked.
وقتی که موعد پرداخت رسید امروز فردا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bilk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bilk