آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ آذر ۱۴۰۳

    Snow

    snoʊ snəʊ

    گذشته‌ی ساده:

    snowed

    شکل سوم:

    snowed

    سوم‌شخص مفرد:

    snows

    وجه وصفی حال:

    snowing

    شکل جمع:

    snows

    معنی snow | جمله با snow

    noun uncountable A1

    آب‌و‌هوا برف

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی آب‌و‌هوا

    مشاهده

    Children love to play in the snow.

    کودکان عاشق برف‌بازی هستند.

    We eagerly waited for the first snow of the winter.

    ما مشتاقانه منتظر اولین برف زمستانی بودیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The snow glistened under the bright sunlight.

    برف زیر نور شدید خورشید می‌درخشید.

    noun slang uncountable informal

    کوکائین

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The police intercepted a shipment of snow.

    پلیس یک محموله‌ی کوکائین را توقیف کرد.

    The dealer had packaged the snow in small plastic bags.

    ساقی کوکائین را در کیسه‌های پلاستیکی کوچک بسته‌بندی کرده بود.

    verb - intransitive A2

    آب‌و‌هوا برف باریدن، برف آمدن

    It will snow tomorrow, covering the ground in white.

    فردا برف خواهد بارید و زمین سفیدپوش می‌شود.

    It started to snow just as we arrived at the café.

    درست زمانی که به کافه رسیدیم برف شروع به باریدن کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The weather forecast predicts it will snow tomorrow.

    هواشناسی برای فردا بارش برف را پیش‌بینی می‌کند.

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی (با حرف زدن بسیار و ارائه‌ی حجم وسیعی از اطلاعات) گول زدن، اغفال کردن، فریفتن، فریب دادن

    The con artist attempted to snow the victims with false promises.

    فرد شارلاتان سعی کرد تا با وعده‌های دروغین قربانیان را اغفال کند.

    He attempted to snow the committee with false statistics.

    او تلاش کرد تا با استفاده از اطلاعات آماری نادرست، کمیته را فریب دهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد snow

    1. noun the small, soft, white pieces of ice that sometimes fall from the sky when it is cold, or the white layer on the ground and other surfaces that it forms
      Synonyms:
      snowfall snowstorm blizzard snow flurry graupel firn C blow coke nose-candy
    1. noun frozen vapor
      Synonyms:
      snowfall snowflake slush snowdrift snow field snowpack powder snow snow crystal snowbank snow blanket sleet
    1. noun a drug
      Synonyms:
      heroin opium cocaine coke
    1. verb to fall or let fall as snow
      Synonyms:
      cover shower blanket pelt storm whiten sleet spit snow blizzard
    1. verb to mislead
      Synonyms:
      mislead beguile hoodwink bamboozle lead by the nose pull the wool over someone's eyes play false overawe
    1. noun english writer of novels about moral dilemmas in academe (1905-1980)
      Synonyms:
      C. P. Snow Charles Percy Snow Baron Snow of Leicester
    1. adjective
      Synonyms:
      snowy niveous nival

    Phrasal verbs

    snow somebody (or something) in (or up)

    در برف گیر افتادن یا گیر انداختن

    snow under

    مشغله‌ی زیاد داشتن، بیش ازحد توانایی در کاری مستغرق شدن

    سوال‌های رایج snow

    گذشته‌ی ساده snow چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده snow در زبان انگلیسی snowed است.

    شکل سوم snow چی میشه؟

    شکل سوم snow در زبان انگلیسی snowed است.

    شکل جمع snow چی میشه؟

    شکل جمع snow در زبان انگلیسی snows است.

    وجه وصفی حال snow چی میشه؟

    وجه وصفی حال snow در زبان انگلیسی snowing است.

    سوم‌شخص مفرد snow چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد snow در زبان انگلیسی snows است.

    ارجاع به لغت snow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «snow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snow

    لغات نزدیک snow

    • - snoutish
    • - snouty
    • - snow
    • - snow blindness
    • - snow blower
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.