فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Whiten

ˈwaɪtn ˈwaɪtn

گذشته‌ی ساده:

whitened

شکل سوم:

whitened

سوم‌شخص مفرد:

whitens

وجه وصفی حال:

whitening

معنی و نمونه‌جمله

adverb

سفیدکردن، سفیدشدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a toothpaste that whitens the teeth

خمیردندانی که دندان‌ها را سفید می‌کند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whiten

  1. verb make or become extremely pale
    Synonyms:
    pale turn pale lighten fade dull white blanch bleach silver chalk etiolate decolorize decolor frost grizzle blench whitewash
    Antonyms:
    darken blacken dirty

لغات هم‌خانواده whiten

  • verb - transitive
    whiten

ارجاع به لغت whiten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whiten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whiten

لغات نزدیک whiten

پیشنهاد بهبود معانی