آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Fade

    feɪd feɪd

    گذشته‌ی ساده:

    faded

    شکل سوم:

    faded

    سوم‌شخص مفرد:

    fades

    وجه وصفی حال:

    fading

    معنی fade | جمله با fade

    verb - intransitive B2

    پژمردن، خشک شدن، پژمرده شدن، پلاسیده شدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    fading flowers

    گل‌های پژمرده

    The flowers will fade if you don't put them in water.

    اگر گل‌ها را در آب نگذاری، پژمرده می‌شوند.

    verb - intransitive

    کم‌رنگ شدن، بی‌نور شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    If you leave a carpet in the sun, its colors will fade.

    اگر فرش را در آفتاب بگذاری، رنگش می‌رود.

    The fabrics faded in the strong sunshine.

    پارچه‌ها زیر نور شدید آفتاب کم‌رنگ شدند.

    verb - intransitive

    محو شدن، ناپدید شدن

    Shadows will fade.

    سایه‌ها محو خواهند شد.

    The mountains were fading in the evening light.

    کوه‌ها در تاریکی غروب از نظر پنهان می‌شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He died and his name faded from memory.

    او مرد و نامش از خاطره‌ها محو شد.

    Rebellion gradually faded out and once again peace returned.

    شورش کم‌کم از میان رفت و دوباره آرامش برقرار شد.

    verb - intransitive

    (ترمز) بریدن، کار نکردن، نگرفتن

    verb - transitive

    محو کردن، ناپدید کردن

    faded

    محوشده

    noun countable

    رنگ‌پریدگی، محوشدگی

    noun countable

    ترمزبریدگی

    adjective

    بی‌روح، تکراری، پیش‌پاافتاده، عادی، نچسب

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fade

    1. verb lose color
      Synonyms:
      pale dull discolor wash out lose brightness tone down dim vanish disappear grow dim bleach decolorize blanch lose luster muddy etiolate clear evaporate neutralize tarnish blench become colorless achromatize dissolve
      Antonyms:
      brighten color strengthen sharpen
    1. verb dwindle, die out
      Synonyms:
      diminish decline decrease lessen weaken wane vanish disappear fail abate languish deteriorate wither wilt sink melt thin attenuate shrivel ebb taper perish dissolve disperse evaporate die away die on vine peter out flag droop slack off moderate quiet hush melt away waste away strengthen evanesce evanish etiolate clear fag out fold tire tucker out rarefy deliquesce poop out
      Antonyms:
      strengthen improve recover enhance

    Phrasal verbs

    fade back

    (فوتبال امریکایی) عقب رفتن به منظور پراندن توپ، قهقراروی

    سوال‌های رایج fade

    گذشته‌ی ساده fade چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fade در زبان انگلیسی faded است.

    شکل سوم fade چی میشه؟

    شکل سوم fade در زبان انگلیسی faded است.

    وجه وصفی حال fade چی میشه؟

    وجه وصفی حال fade در زبان انگلیسی fading است.

    سوم‌شخص مفرد fade چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fade در زبان انگلیسی fades است.

    ارجاع به لغت fade

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fade

    لغات نزدیک fade

    • - faddish
    • - faddism
    • - fade
    • - fade back
    • - fade-in
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.