فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wilt

wɪlt wɪlt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    پلاسیده و پژمرده شدن، خم شدن
    • - Plants wilted under the hot sun.
    • - گیاهان زیر آفتاب داغ پژمرده شدند.
    • - wilted lettuce
    • - کاهوی پلاسیده
    • - As it approached the building, the parachute started to wilt.
    • - چتر نجات ضمن نزدیک شدن به ساختمان شروع کرد به جمع شدن.
    • - The champion wilted before his opponent's punches.
    • - قهرمان در اثر مشت‌های حریف از پای درآمد.
    • - Their romance blossomed for two months and then wilted.
    • - عشق آن‌ها دو ماه شکوفا بود و سپس سست شد.
    • - Thou wilt see the end of this struggle.
    • - تو عاقبت این کشمکش را خواهی دید.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wilt

  1. verb sag, fail
    Synonyms: become limp, break down, cave in, collapse, diminish, droop, drop, dry up, dwindle, ebb, fade, faint, flag, give out, languish, melt, mummify, shrivel, sink, succumb, wane, waste, waste away, weaken, wither, wizen
    Antonyms: bloom, rise

ارجاع به لغت wilt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wilt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wilt

لغات نزدیک wilt

پیشنهاد بهبود معانی