با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Weaken

ˈwiːkən ˈwiːkən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    weakened
  • شکل سوم:

    weakened
  • سوم شخص مفرد:

    weakens
  • وجه وصفی حال:

    weakening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1
سست کردن، ضعیف کردن، سست شدن، ضعیف شدن، کم‌نیرو شدن، کم کردن، تقلیل دادن
- Hunger and fatigue had weakened them.
- گرسنگی و خستگی آن‌ها را ضعیف کرده بود.
- The storm gradually weakened.
- توفان کم‌کم ضعیف شد.
- The flood has weakened the foundation of the bridge.
- سیل پایه‌ی پل را سست کرده است.
- milk weakened by water
- شیری که با آب رقیق شده است.
- a drink weakened by water
- مشروبی که با آب رقیق شده است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weaken

  1. verb reduce the strength of
    Synonyms: abate, adulterate, break up, cripple, crumble, cut, debase, debilitate, decline, decrease, depress, devitalize, dilute, diminish, droop, dwindle, ease up, enervate, exhaust, fade, fail, faint, flag, give way, halt, impair, impoverish, invalidate, languish, lessen, limp, lose, lose spirit, lower, minimize, mitigate, moderate, reduce, relapse, relax, sap, slow down, soften, temper, thin, thin out, tire, totter, tremble, undermine, vitiate, wane, water down, wilt
    Antonyms: build up, strengthen

لغات هم‌خانواده weaken

ارجاع به لغت weaken

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weaken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weaken

لغات نزدیک weaken

پیشنهاد بهبود معانی