برگشت، عود، عودت، مرتد، بهحال نخستین برگشتن، عودکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After he left the hospital, he relapsed.
پس از اینکه بیمارستان را ترک کرد دوباره بیمار شد.
Reformed addicts often relapse.
معتادان اصلاحشده اغلب دوباره دچار میشوند.
a former sinner who has relapsed
گناهکار پیشین که پسرفت کرده است
Her fame relapsed into oblivion.
شهرت او در فراموشی فرو رفت.
relapse into barbarism
بازگشت به توحش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relapse» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relapse