گذشتهی ساده:
strengthenedشکل سوم:
strengthenedسومشخص مفرد:
strengthensوجه وصفی حال:
strengtheningنیرومند کردن، قوی کردن، تقویت دادن، تحکیم کردن
in order to strengthen the country's defensive forces
برای توان دادن به نیروهای پدافندی کشور
The neighbors' behavior strengthened his resolve to sell the house.
رفتار همسایگان تصمیم او را نسبت به فروش خانه قویتر کرد.
تقویت یافتن، نیرومند شدن، قوی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The river's current strengthens here.
در اینجا جریان رودخانه قوی میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strengthen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strengthen