امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bolster

ˈboʊlstər ˈbəʊlstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
بالش، متکا، تیری که به‌طور عمودی زیرپایه گذارده شود، با بالش نگه داشتن، پشتی کردن، تکیه دادن، تقویت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to bolster one's morale
- روحیه‌ی کسی را تقویت کردن
- to bolster one's courage
- به کسی جرئت دادن
- The government borrowed money from banks in order to bolster up the economy.
- با هدف تقویت اقتصاد کشور، دولت از بانک‌ها وام گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bolster

  1. verb help
    Synonyms:
    aid assist bear up boost brace buck up bulwark buoy buttress carry cushion help hold up maintain pick up pillow prop reinforce shore up stay strengthen support sustain uphold
    Antonyms:
    hinder not support obstruct prevent undermine

Phrasal verbs

  • bolster up

    تحکیم کردن، (به منظور بهسازی) حمایت کردن، تقویت کردن

ارجاع به لغت bolster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bolster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bolster

لغات نزدیک bolster

پیشنهاد بهبود معانی