فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bolster

ˈboʊlstər ˈbəʊlstə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    بالش، متکا، تیری که به‌طور عمودی زیرپایه گذارده شود، با بالش نگه داشتن، پشتی کردن، تکیه دادن، تقویت کردن
    • - to bolster one's morale
    • - روحیه‌ی کسی را تقویت کردن
    • - to bolster one's courage
    • - به کسی جرئت دادن
    • - The government borrowed money from banks in order to bolster up the economy.
    • - با هدف تقویت اقتصاد کشور، دولت از بانک‌ها وام گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bolster

  1. verb help
    Synonyms: aid, assist, bear up, boost, brace, buck up, bulwark, buoy, buttress, carry, cushion, help, hold up, maintain, pick up, pillow, prop, reinforce, shore up, stay, strengthen, support, sustain, uphold
    Antonyms: hinder, not support, obstruct, prevent, undermine

Phrasal verbs

  • bolster up

    تحکیم کردن، (به منظور بهسازی) حمایت کردن، تقویت کردن

ارجاع به لغت bolster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bolster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bolster

لغات نزدیک bolster

پیشنهاد بهبود معانی