فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bulwark

ˈbʊlwərk ˈbʊlwək

شکل جمع:

bulwarks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

خاکریز، بارو، دیوار (ساحلی)، دیواره سد، موج شکن، (مجازاً) پناه، سنگربندی، حامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The constitution is the bulwark of that country's democracy.

قانون اساسی مدافع دموکراسی آن کشور است.

Union will bulwark our independence.

همبستگی استقلال ما را صیانت خواهد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bulwark

  1. noun fortification, support
    Synonyms:
    protection defense guard security barrier support fort fortification stronghold rampart bastion buttress safeguard citadel mainstay embankment redoubt parapet outwork partition buffet vallation
    Antonyms:
    weak point

ارجاع به لغت bulwark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bulwark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bulwark

لغات نزدیک bulwark

پیشنهاد بهبود معانی