۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Rampart

ˈræmpɑːrt ˈræmpɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ramparted
  • شکل سوم:

    ramparted
  • سوم‌شخص مفرد:

    ramparts
  • وجه وصفی حال:

    ramparting
  • شکل جمع:

    ramparts

معنی

noun verb - transitive
بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rampart

  1. noun fortification, stronghold
    Synonyms:
    defense protection security guard support fort wall barrier fence barricade bulwark bastion earthwork breastwork parapet elevation hill ridge mound embankment vallation

ارجاع به لغت rampart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rampart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rampart

لغات نزدیک rampart

پیشنهاد بهبود معانی