امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rampart

ˈræmpɑːrt ˈræmpɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ramparted
  • شکل سوم:

    ramparted
  • سوم‌شخص مفرد:

    ramparts
  • وجه وصفی حال:

    ramparting
  • شکل جمع:

    ramparts

معنی

noun verb - transitive
بارو، استحکامات، دارای استحکامات کردن، برج و بارو ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rampart

  1. noun fortification, stronghold
    Synonyms:
    barricade barrier bastion breastwork bulwark defense earthwork elevation embankment fence fort guard hill mound parapet protection ridge security support vallation wall

ارجاع به لغت rampart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rampart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rampart

لغات نزدیک rampart

پیشنهاد بهبود معانی