Fort

fɔːrt fɔːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    forts

معنی

noun countable
سنگر، برج‌وبارو، حصار، قلعه، دژ، سنگربندی کردن، تقویت کردن، قوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fort

  1. noun stronghold
    Synonyms:
    fortress castle fortification garrison citadel camp station redoubt fastness blockhouse acropolis

Idioms

  • hold the fort

    1- پدآفند کردن، (از دژ) دفاع کردن 2- (عامیانه - در غیاب دیگران یا هنگام نیاز شدید) کارها را اداره کردن، پاییدن، مواظب جایی بودن

ارجاع به لغت fort

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fort» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fort

لغات نزدیک fort

پیشنهاد بهبود معانی