شکل جمع:
garrisonsپادگان، ساخلو، مقیم کردن، مستقر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The whole garrison surrendered.
همهی نفرات پادگان تسلیم شدند.
to garrison a soldier
سربازی را در پادگان به خدمت گماشتن
garrison cap
(ارتش) کلاه خدمت (که نرم است و میتوان آن را در جیب فرو برد)، کلاه پارچهای
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «garrison» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/garrison