با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fortress

ˈfɔːrtrəs ˈfɔːtrɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fortresses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    استحکامات (برج‌وباروهایی که پیرامون شهرها یا کانون‌های سرنوشت‌ساز رزمی یا فرماندهی برپا شده است)
    • - The king resided in the fortress.
    • - پادشاه در استحکامات ساکن شد.
    • - The enemy army surrounded the fortress.
    • - سپاه دشمن استحکامات را محاصره کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fortress

  1. noun stronghold
    Synonyms: acropolis, blockhouse, camp, castle, citadel, fastness, fortification, garrison, redoubt, station

ارجاع به لغت fortress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fortress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fortress

لغات نزدیک fortress

پیشنهاد بهبود معانی