آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Ordinate

ˈɔːrdɪnət ˈɔːdɪnət

معنی ordinate | جمله با ordinate

noun countable

ریاضی عرض، مختصات قائم، محور عمودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

To plot the point correctly, first identify its ordinate.

برای ترسیم صحیح نقطه، ابتدا مختصات قائم آن را مشخص کنید.

The ordinate indicates how high or low the point is on the Y-axis.

مختصات قائم نشان می‌دهد که نقطه در محور Y چقدر بالا یا پایین است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ordinate

  1. verb appoint to a clerical posts
    Synonyms:
  1. verb bring (components or parts) into proper or desirable coordination correlation
    Synonyms:

ارجاع به لغت ordinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ordinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ordinate

لغات نزدیک ordinate

پیشنهاد بهبود معانی