با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ordinate

ˈɔːrdɪnət ˈɔːdɪnət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ریاضی عرض، مختصات قائم، محور عمودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- To plot the point correctly, first identify its ordinate.
- برای ترسیم صحیح نقطه، ابتدا مختصات قائم آن را مشخص کنید.
- The ordinate indicates how high or low the point is on the Y-axis.
- مختصات قائم نشان می‌دهد که نقطه در محور Y چقدر بالا یا پایین است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ordinate

  1. verb Appoint to a clerical posts
    Synonyms: ordain, consecrate, order
  2. verb Bring (components or parts) into proper or desirable coordination correlation
    Synonyms: align, coordinate

ارجاع به لغت ordinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ordinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ordinate

لغات نزدیک ordinate

پیشنهاد بهبود معانی