فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ordinate

ˈɔːrdɪnət ˈɔːdɪnət

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ریاضی عرض، مختصات قائم، محور عمودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

To plot the point correctly, first identify its ordinate.

برای ترسیم صحیح نقطه، ابتدا مختصات قائم آن را مشخص کنید.

The ordinate indicates how high or low the point is on the Y-axis.

مختصات قائم نشان می‌دهد که نقطه در محور Y چقدر بالا یا پایین است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ordinate

  1. verb appoint to a clerical posts
    Synonyms:
    ordain order consecrate
  1. verb bring (components or parts) into proper or desirable coordination correlation
    Synonyms:
    coordinate align

ارجاع به لغت ordinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ordinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ordinate

لغات نزدیک ordinate

پیشنهاد بهبود معانی