صفت تفضیلی:
more ordinaryصفت عالی:
most ordinaryعادی، معمولی، متداول، پیشپاافتاده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an ordinary day
یک روز معمولی
the ordinary tasks of a housewife
کارهای روزمرهی یک کدبانو
ordinary speed
سرعت عادی
in the ordinary course of events
در گذشت زمان
The new restaurant is beautiful but its food is quiet ordinary.
رستوران جدید قشنگ است؛ ولی خوراک آن اصلاً تعریفی ندارد.
ordinary discourse
مقال عرفی
the royal physician in ordinary
پزشک همیشگی دربار
معمولاً، بر حسب معمول
در شرایط عادی، معمولاً
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ordinary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ordinary