۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Garden

ˈɡɑːrdn ˈɡɑːdn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gardened
  • شکل سوم:

    gardened
  • سوم‌شخص مفرد:

    gardens
  • وجه وصفی حال:

    gardening
  • شکل جمع:

    gardens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
انگلیسی بریتانیایی حیاط (که معمولاً حاوی چمن و گل‌وگیاه است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She enjoys relaxing in her garden with a good book.
- او از کتاب خوب و استراحت در حیاط خانه‌ی خود لذت می‌برد.
- They decided to host the party in their spacious garden.
- آن‌ها تصمیم گرفتند که مهمانی را در حیاط بزرگ خود برگزار کنند.
noun countable
انگلیسی آمریکایی باغچه (معمولاً در حیاط نزدیک خانه)
- The garden is full of colorful flowers.
- باغچه پر از گل‌های رنگارنگ است.
- He grows tomatoes in his garden every summer.
- او هر تابستان گوجه‌فرنگی در باغچه‌اش می‌کارد.
- the vegetable garden behind my house
- محوطه‌ی سبزی‌کاری پشت خانه‌‌ام
noun countable
باغ، باغ میوه، فردوس، پالیز، پردیس، گلستان
- The garden is full of blooming flowers.
- باغ پر از گل‌های شکوفا است.
- We planted vegetables in the garden this spring.
- ما در این بهار سبزیجاتی در باغ کاشتیم.
- the Garden of Eden
- باغ بهشت، بهشت
- a potato garden
- پالیز سیب‌زمینی
noun countable C1
پارک، بوستان
- A beautiful fountain stands in the center of the garden.
- فواره‌ی زیبایی در مرکز بوستان قرار دارد.
- The botanical gardens showcase a variety of plant species.
- پارک‌ گیاه‌شناسی گونه‌های مختلف گیاهی را به نمایش می‌گذارد.
- She loves spending her weekends in the local gardens.
- او عاشق گذراندن آخرهفته‌هایش در پارک‌های محلی است.
verb - intransitive
باغبانی کردن (شامل آبیاری کردن، کاشتن بذر و...)
- She gardens every morning before work.
- او هر صبح قبل از کار باغبانی می‌کند.
- I love to garden on weekends.
- من عاشق باغبانی کردن در آخرهفته‌ها هستم.
adjective
باغی، بستانی
- I bought a new garden hose for watering the plants.
- من شلنگ باغ جدیدی برای آبیاری گیاهان خریدم.
- The garden pests destroyed my vegetable patch.
- آفت‌های باغ، باغچه‌ی سبزیجات من را خراب کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد garden

  1. noun cultivated plants, flowers
    Synonyms:
    field patch plot enclosure nursery bed oasis back yard terrace conservatory greenhouse patio cold frame hothouse

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده garden

  • verb - intransitive
    garden

ارجاع به لغت garden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «garden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/garden

لغات نزدیک garden

پیشنهاد بهبود معانی