فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Garden

ˈɡɑːrdn ˈɡɑːdn

گذشته‌ی ساده:

gardened

شکل سوم:

gardened

سوم‌شخص مفرد:

gardens

وجه وصفی حال:

gardening

شکل جمع:

gardens

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1

انگلیسی بریتانیایی حیاط (که معمولاً حاوی چمن و گل‌وگیاه است)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

She enjoys relaxing in her garden with a good book.

او از کتاب خوب و استراحت در حیاط خانه‌ی خود لذت می‌برد.

They decided to host the party in their spacious garden.

آن‌ها تصمیم گرفتند که مهمانی را در حیاط بزرگ خود برگزار کنند.

noun countable

انگلیسی آمریکایی باغچه (معمولاً در حیاط نزدیک خانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The garden is full of colorful flowers.

باغچه پر از گل‌های رنگارنگ است.

He grows tomatoes in his garden every summer.

او هر تابستان گوجه‌فرنگی در باغچه‌اش می‌کارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the vegetable garden behind my house

محوطه‌ی سبزی‌کاری پشت خانه‌‌ام

noun countable

باغ، باغ میوه، فردوس، پالیز، پردیس، گلستان

The garden is full of blooming flowers.

باغ پر از گل‌های شکوفا است.

We planted vegetables in the garden this spring.

ما در این بهار سبزیجاتی در باغ کاشتیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the Garden of Eden

باغ بهشت، بهشت

a potato garden

پالیز سیب‌زمینی

noun countable C1

پارک، بوستان

A beautiful fountain stands in the center of the garden.

فواره‌ی زیبایی در مرکز بوستان قرار دارد.

The botanical gardens showcase a variety of plant species.

پارک‌ گیاه‌شناسی گونه‌های مختلف گیاهی را به نمایش می‌گذارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She loves spending her weekends in the local gardens.

او عاشق گذراندن آخرهفته‌هایش در پارک‌های محلی است.

verb - intransitive

باغبانی کردن (شامل آبیاری کردن، کاشتن بذر و...)

She gardens every morning before work.

او هر صبح قبل از کار باغبانی می‌کند.

I love to garden on weekends.

من عاشق باغبانی کردن در آخرهفته‌ها هستم.

adjective

باغی، بستانی

I bought a new garden hose for watering the plants.

من شلنگ باغ جدیدی برای آبیاری گیاهان خریدم.

The garden pests destroyed my vegetable patch.

آفت‌های باغ، باغچه‌ی سبزیجات من را خراب کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد garden

  1. noun cultivated plants, flowers
    Synonyms:
    field patch plot enclosure nursery bed oasis back yard terrace conservatory greenhouse patio cold frame hothouse

Collocations

botanical garden

باغ گیاه‌شناسی

garden plant

گیاه باغی

Idioms

to lead someone down the garden path

کسی را گمراه کردن، کسی را گول زدن

لغات هم‌خانواده garden

  • verb - intransitive
    garden

ارجاع به لغت garden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «garden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/garden

لغات نزدیک garden

پیشنهاد بهبود معانی