گذشتهی ساده:
patchedشکل سوم:
patchedسومشخص مفرد:
patchesوجه وصفی حال:
patchingشکل جمع:
patchesتکه، قطعه، بخش (کوچک) (که با اطرافش متفاوت است)
There's a patch of grass in the backyard that needs to be mowed.
یک تکه علف در حیاطخلوت وجود دارد که باید کنده شود.
a patch of ground by the river
یک قطعه زمین کوچک در کنار رودخانه
The farmer planted a new patch of corn in the field.
کشاورز بخش جدیدی از ذرت در مزرعه کاشت.
انگلیسی بریتانیایی ناحیه (پلیس و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She loves her job, especially the diverse community in her patch.
او عاشق کارش است، بهویژه جامعهی متنوع در ناحیهی خود.
The delivery driver's patch covered several neighborhoods in the city.
ناحیهی رانندهی تحویل مشتملبر چندین محله در شهر بود.
پوشاک وصله
His clothes were full of patches.
لباسهای او پر از وصله بود.
She sewed a patch to the elbow of my jacket.
او وصلهای به آرنج کت من دوخت.
انگلیسی آمریکایی نشان، علامت (روی لباس و غیره) (که نشاندهندهی شخص و رتبهی او و غیره است)
I sewed a patriotic patch onto my backpack to show my love for my country.
برای نشان دادن عشقم به کشورم نشانی میهنپرستانه به کولهپشتیام دوختم.
The soldier's uniform was adorned with various patches.
لباس سرباز با علامتهای مختلف مزین شده بود.
چسب (که روی پوست چسبانده میشود و از طریق آن مواد خاصی جذب بدن میشود)
She applied a nicotine patch to help her quit smoking.
او برای ترک سیگار از چسب نیکوتین استفاده کرد.
The doctor prescribed a pain relief patch for her sore muscles.
پزشک برای درد ماهیچههای او چسب مسکن تجویز کرد.
چشمبند، چشمپوش (تکهپارچهای که با آن چشم را میپوشانند)
The pirate wore a black patch over his eye.
دزد دریایی چشمبند مشکی به چشمش زده بود.
She placed a small patch over her son's wounded eye.
چشمپوش کوچکی روی چشم زخمی پسرش گذاشت.
کامپیوتر وصله، پچ (مجموعهای از تغییرات در یک برنامهی کامپیوتری یا دادههای پشتیبان آن که برای بهروزرسانی یا رفع یا بهبود آن طراحی شده است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
The computer crashed because I didn't install the necessary patches.
کامپیوتر خراب شد چون وصلههای لازم را نصب نکردم.
With the installation of the patch, the program's performance improved.
پس از نصب پچ، عملکرد برنامه بهبود یافت.
تکنولوژی کامپیوتر وصل کردن، متصل کردن (تجهیزات الکترونیکی یا تلفنی به سیستم) (بهویژه بهطور موقت)
I need to patch my laptop into the company's network.
باید لپتاپم را به شبکهی شرکت وصل کنم.
She quickly patched the microphone into the speaker system.
او میکروفون را بهسرعت به سیستم بلندگو متصل کرد.
وصله کردن، وصلهدوزی کردن
My mother used to patch our socks.
مادرم جورابهای ما را وصله میکرد.
His trousers were patched.
شلوار او وصله داشت.
کامپیوتر حل کردن، رفع کردن، برطرف کردن (مشکل برنامهی کامپیوتری) (با وصله)
The software developer quickly patched the bug in the program.
توسعهدهنده نرمافزار باگ برنامه را بهسرعت حل کرد.
It is essential to patch the bug in the code before deploying the update.
پیش از آمادهسازی و انتشار بهروزرسانی، باگ موجود در کد را رفع کنید.
وصله زدن به، پنچری ... را گرفتن (لاستیک)
My dad taught me how to patch a tire.
پدرم نحوهی وصله زدن به لاستیک را به من یاد داد.
Can you patch the tire quickly?
آیا میتونی پنچری لاستیک رو سریع بگیری؟
لکهپوش (یک تکهی کوچک ابریشم مشکی روی صورت یا گردن بهویژه توسط زنان برای پنهان کردن لکه و عیب ظاهری یا برای افزایش زیبایی)
My grandma used to wear a patch to conceal a birthmark near her eye.
مادربزرگ من برای پنهان کردن خال مادرزادی در نزدیکی چشمش از لکهپوش استفاده میکرد.
She wore a delicate lace patch on her cheek to cover the scar.
به گونهاش لکهپوش میزد تا جای زخم را بپوشاند.
پزشکی چسب (برای پوشاندن زخم)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
Apply a small patch over the wound.
چسب کوچکی روی زخم بگذارید.
The nurse carefully removed the old patch before applying a fresh one.
پرستار پیش از زدن چسب جدید، چسب قدیمی را با دقت برداشت.
دوره (زمانی)
Poetry is going through a bad patch.
شعر و شاعری دورهی بدی را طی میکند.
The bad patch of my life lasted for several months.
دورهی بد زندگی من چندین ماه طول کشید.
قواره (شخص یا چیز) (در مقایسه) (معمولاً در ساختارهای منفی میآید)
The two politicians' policy proposals are not in the same patch.
سیاست پیشنهادی دو سیاستمدار در یک قواره نیست.
Your efforts are not in the patch that we were expecting.
تلاشهای شما در قوارهای که ما انتظار داشتیم نیست.
همبندی، اتصال (موقت)
phone patch
سیم همبند تلفن
The operator successfully created a secure patch for the confidential conversation.
اپراتور با موفقیت یک اتصال امن برای مکالمهی محرمانه ایجاد کرد.
سرهمبندی کردن (معمولاً بهطور عجولانه) (معمولاً با up میآید)
He was busy patching up another labor union.
او مشغول سرهمبندیکردن یک اتحادیه کارگری دیگر بود.
He decided to patch the broken relationship with an apology.
تصمیم گرفت با عذرخواهی رابطهی بههمخورده را سرهمبندی کند.
فصیله دادن، حلوفصل کردن، رفعورجوع کردن (اختلاف و غیره) (معمولاً با up میآید)
The relations between those two men had been patched up repeatedly.
روابط میان آن دو مرد مکرراً حلوفصل شده بود.
The two brothers patched up their differences.
دو برادر اختلافات خود را حل کردند.
احمق، بیعقل (شخص)
I can't believe I was being a patch and forgot to lock the door.
نمیتونم باور کنم که احمق بودم و یادم رفت که در رو قفل کنم.
Everyone knew he was a patch.
همه میدانستند که او بیعقل است.
اختلافها را کنار گذاشتن، سازش کردن، ترمیم کردن، حلوفصل کردن
go through (or hit or strike, etc.) a bad patch
دوران بدی را گذراندن
در برخی جاها، اینجا و آنجا، بهطور ناقص، کم و بیش
not be a patch on somebody (or something)
به خوبی قبلیها نبودن، به پای کس یا چیز دیگر نرسیدن
کلمه "patch" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متنوعی دارد که بسته به زمینه، میتواند به شکلهای مختلفی استفاده شود. در اینجا به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مرتبط با این کلمه میپردازیم.
معانی کلمه "patch"
1. پچ (بخیه یا وصله): یکی از رایجترین معانی "patch"، وصلهای است که برای ترمیم لباس یا پارچه آسیبدیده به کار میرود. این نوع پچ میتواند از جنسهای مختلفی مثل پارچه، چرم یا پلاستیک باشد و در دوخت و دوز برای پوشاندن نواقص و آسیبها مورد استفاده قرار میگیرد.
2. پچ نرمافزاری: در دنیای فناوری اطلاعات، "patch" به معنی نرمافزار یا فایل کوچکی است که برای اصلاح مشکلات، بهبود عملکرد یا اضافه کردن ویژگیهای جدید به نرمافزارهای موجود استفاده میشود. این نوع پچها بهطور معمول بهطور خودکار از طریق اینترنت دریافت و نصب میشوند.
3. بخش یا ناحیه: در برخی موارد، "patch" به معنی ناحیهای خاص یا بخش کوچکی از یک چیز بزرگتر است. به عنوان مثال، یک "patch" از زمین ممکن است به ناحیهای از زمین کشاورزی یا باغ اشاره کند.
4. پچ در پزشکی: در پزشکی، "patch" به برچسبهایی اشاره دارد که برای اعمال دارو یا درمان به پوست چسبانده میشوند. این نوع پچها میتوانند به عنوان سیستمهای انتقال دارو عمل کنند.
نکات جالب درباره "patch"
- تاریخچه کاربرد: استفاده از پچها به عنوان وصلههای پارچهای به قرنها پیش برمیگردد. در گذشته، برای ترمیم لباسها و جلوگیری از اتلاف پارچه، از پچها استفاده میشد. این سنت هنوز هم در برخی فرهنگها و جوامع ادامه دارد.
- پچهای نرمافزاری: تاریخچه پچهای نرمافزاری به زمانهای اولیه کامپیوترها برمیگردد. یکی از اولین پچهای نرمافزاری در دهه 1960 ایجاد شد. امروزه، پچهای امنیتی به عنوان بخشی مهم از مدیریت امنیت سایبری در سازمانها شناخته میشوند.
- پچهای پزشکی: پچهای دارویی به عنوان روشی نوین در درمان بیماریها به خصوص در مواردی مانند دیابت (پچهای انسولین) یا درد مزمن (پچهای مسکن) مورد استفاده قرار میگیرند. این پچها به دلیل راحتی استفاده و کاهش عوارض جانبی، محبوبیت زیادی پیدا کردهاند.
- پچهای محیطی: در زمینه محیط زیست، اصطلاح "patch" به نواحی کوچکی از زیستگاهها اشاره دارد که میتواند تأثیر زیادی بر تنوع زیستی و اکوسیستمها داشته باشد. حفظ این پچها میتواند به حفظ گونههای در معرض خطر کمک کند.
- پچ در هنر و فرهنگ: پچها نه تنها در صنعت مد و فناوری به کار میروند، بلکه در هنر و فرهنگ نیز کاربرد دارند. به عنوان مثال، طراحیهای خلاقانه بر روی پچهای پارچهای میتواند به عنوان نشانهای از هویت فرهنگی یا بیانی هنری محسوب شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patch