شکل جمع:
hiccupsاین لغت به شکل hiccough نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری hiccup رایج است.
سکسکه
She ate so much that she got the hiccups.
از بس خورد به سکسکه افتاد.
She tried to stifle her hiccoughs during the important meeting.
او سعی کرد در این جلسهی مهم جلوی سکسکهاش را بگیرد.
سکسکه کردن، به سکسکه افتادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He couldn't stop hiccupping.
نمیتوانست جلوی سکسکه را بگیرد.
Every time he ate spicy food, he would hiccough for hours.
هر بار که غذای تند میخورد، ساعتها به سکسکه میافتاد.
مشکل جزئی (مشکلی که کاری را برای مدتی به تأخیر میاندازد یا قطع میکند اما معمولاً مشکلات جدی ایجاد نمیکند)
The car had a hiccough in the engine and wouldn't start.
موتور ماشین مشکلی جزئی داشت و روشن نمیشد.
The presentation had a hiccough.
سخنرانی دچار مشکلی جزئی شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hiccup» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hiccup