Hickey

ˈhɪki ˈhɪki ˈhɪki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun plural
(آمریکا - عامیانه) ابزار، وسیله، آچار، دستگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun plural
(لوله‌کشی) ابزار لوله خم‌کن
noun plural
(عامیانه) جوش صورت، کورک
noun plural
کبودشدگی پوست بدن (به‌ویژه در اثر نیشگون یا مکیدن)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hickey

  1. noun A small inflamed elevation of the skin; a pustule or papule; common symptom in acne
    Synonyms: pimple, zit
  2. noun A temporary red mark on a person's skin resulting from kissing or sucking by their lover
    Synonyms: love-bite

ارجاع به لغت hickey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hickey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hickey

لغات نزدیک hickey

پیشنهاد بهبود معانی