فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pimple

ˈpɪmpl ˈpɪmpl

شکل جمع:

pimples

معنی و نمونه‌جمله

noun

جوش، کورک، عرق گز، جوش درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The boy's face was covered by pimples.

صورت آن پسر پر از جوش بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pimple

  1. noun small swelling on the skin
    Synonyms:
    spot bump lump blemish boil zit abscess pustule inflammation blister acne blackhead whitehead papule papula hickey furuncle carbuncle beauty spot excrescence caruncle

ارجاع به لغت pimple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pimple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pimple

لغات نزدیک pimple

پیشنهاد بهبود معانی