گذشتهی ساده:
blisteredشکل سوم:
blisteredسومشخص مفرد:
blistersوجه وصفی حال:
blisteringشکل جمع:
blistersتاول
Large blisters could be seen over his burned skin.
روی پوست سوختهاش تاولهای بزرگی دیده میشد.
The new shoes had caused blisters on his toes.
کفشهای نو روی انگشتان پایش تاول ایجاد کرده بود.
هر چیز تاولمانند، برجستگی (مثلاً روی گیاهان یا در سطح رنگکاریشده و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Small blisters on the painted table.
برجستگیهای کوچک روی میزی که رنگ شده است.
The blister on the paint surface needed to be repaired.
تاول روی سطح رنگ نیاز به اصلاح داشت.
تاول زدن، دچار تاول شدن، باعث بروز تاول شدن
Hard work had blistered his hands.
کار سخت باعث شده بود که دستهایش تاول بزند.
Wearing tight shoes for too long can blister your feet.
پوشیدن کفشهای تنگ به مدت طولانی میتواند باعث شود پاهای شما تاول بزند.
زخم زبان زدن
The coach blistered the team for their lackluster performance.
مربی به تیم به خاطر عملکرد ضعیفشان زخم زبان زد.
The boss blistered the employees.
رئیس به کارمندان زخم زبان زد.
قاطعانه شکست دادن (حریف)
The team blistered their rivals.
این تیم حریفانش را قاطعانه شکست داد.
He blistered his opponent with a series of powerful punches.
او با یک سری مشتهای قدرتمند حریفش را قاطعانه شکست داد.
محکم شوت کردن، محکم ضربه زدن (به توپ و غیره)
He blistered the golf ball.
به توپ گلف محکم ضربه زد.
He blistered the ball into the top corner of the net.
توپ را به گوشهی بالای تور محکم شوت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blister» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blister