تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کاملاً سوختن یا سوزاندن، در اثر حریق نابود کردن یا شدن
(در اثر آتش) به پایان رسیدن، به آخر رسیدن
از بین رفتن، سوختن، از کار افتادن
(در اثر کار زیاد) از پا درآمدن، خسته و بیمار شدن، فرسوده شدن
کاملاً سوختن
خشمگین شدن
پلهای پشت سر خود را خراب کردن، نداشتن امکان بازگشت به شرایط پیشین
(در اثر سوختگی آتش یا اسید و غیره) چیزی را سوراخ کردن
اثر سوختگی، جای سوختگی
کاملاً سوخته، از کار افتاده، خراب، از پا درآمده، خسته و بیمار
سوزاندن و سیاه یا زغال کردن، (غذا را) سوزاندن
همتندیس کسی را سوزاندن (یا به دار زدن)
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.
تصمیم قطعی گرفتن، راه بازگشت باقی نگذاشتن
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوریکه به سلامتی و پویایی گزند بزند)
(بهخاطر کنجکاوی یا فضولی زیاد و غیره) خود را دچار مخمصه کردن، خود را در گرفتاری انداختن
(خوراک را) سوزاندن
burn a hole in someone's pockets
(در مورد پول) مشتاق به خرج کردن بودن، در جیب آدم زیادی کردن
تا پاسی از شب بیدار ماندن و کار کردن، دود چراغ خوردن، تا دیروقت بیدار ماندن و کار کردن
(عامیانه) بیش از نیاز پول داشتن و اسراف کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «burn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/burn