گذشتهی ساده:
ignitedشکل سوم:
ignitedسومشخص مفرد:
ignitesوجه وصفی حال:
ignitingآتش زدن، روشن کردن، گیراندن، آتش گرفتن، مشتعل شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fuel is ignited by the motor's spark plugs.
سوخت توسط شمعهای موتور مشتعل میشود.
He ignited the fire.
او آتش را روشن کرد.
The rocket was ignited by remote control.
موشک با کنترل از راه دور پرتاب (آتش) شد.
His injustice ignited the people's anger.
بیدادگری او خشم مردم را برانگیخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ignite» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ignite