گذشتهی ساده:
extinguishedشکل سوم:
extinguishedسومشخص مفرد:
extinguishesوجه وصفی حال:
extinguishingخاموش کردن، خفه کردن، فرونشاندن، کشتن، منقرض کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Before entering this building you must extinguish your cigarettes.
پیش از ورود به این ساختمان باید سیگارهای خود را خاموش کنید.
They finally extinguished the forest fire.
بالأخره آتشسوزی جنگل را خاموش کردند.
The lamps were all extinguished.
همهی چراغها را خاموش کرده بودند.
His death extinguished our last sparks of hope.
مرگ او آخرین جرقههای امید ما را از بین برد.
some of the traditions that were extinguished almost two centuries ago
برخی از سنتهایی که تقریباً دو قرن پیش از بین رفتند
He extinguished his opponents with a single word.
فقط با یک حرف مخالفان خود را خاموش کرد.
She spoke with an almost extinguished voice.
با صدای تقریباً خفه صحبت میکرد.
Her red dress extinguished those of all the others.
پیراهن قرمز او جامههای دیگران را بیجلوه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extinguish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extinguish