گذشتهی ساده:
trampledشکل سوم:
trampledسومشخص مفرد:
tramplesوجه وصفی حال:
tramplingپایمال کردن، پامال کردن، زیر پا لگدمال کردن، لگد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The horse trampled on the boy.
اسب پسر را لگدمال کرد.
Please do not trample on the flowers.
لطفاً گلها را لگد نکنید.
governments that trample over their citizen's rights
دولتهایی که حقوق مردم خود را زیر پا میگذارند
1- زیر لگد له کردن 2- (مجازی) زیر پا گذاشتن، تجاوز کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trample» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trample