گذشتهی ساده:
overrodeشکل سوم:
overriddenسومشخص مفرد:
overridesوجه وصفی حال:
overridingشکل جمع:
overridesلغو کردن، باطل کردن
سواره گذشتن از، پایمال کردن، باطل ساختن، برتری جستن بر، برتر یا مهمتر بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boat overrode the storm.
کشتی توفان را پشت سر گذاشت.
Fear overrode everything.
ترس همهچیز را تحتتأثیر قرار داد.
The rights of the individual were overridden.
حقوق افراد پایمال میشد.
The supreme court overrode the lower court's decision.
دیوان عالی کشور حکم دادگاه بدوی را لغو کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «override» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/override