گذشتهی ساده:
alteredشکل سوم:
alteredسومشخص مفرد:
altersوجه وصفی حال:
alteringتغییر دادن، عوض کردن، اصلاح کردن، دگرگون کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
We've had to alter some of our plans.
مجبور شدیم بعضی از برنامههایمان را عوض کنیم.
Drugs can alter your perception of reality.
مواد مخدر میتواند درک شما از واقعیت را تغییر دهد.
تغییر یافتن، دگرگون شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the death of his children, he was an altered man.
پس از مرگ فرزندانش او آدم دیگری شد.
The weather alters from one season to another.
هوا فصل به فصل عوض میشود.
(خیاطی) بازدوزی کردن
(حیوان) اخته کردن، رحم درآوردن، نابارور کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «alter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alter