Alter Ego

    ˈɒltərˈiːɡoʊ ˈɔːltərˈeɡəʊ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    noun phrase
    یار، رفیق شفیق، خود، دیگر خود

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - He lacked a political alter ego on the editorial board.
    - او فاقد دوستی صمیمی در هیئت ویراستاران بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد alter ego

    1. noun other side to personality
      Synonyms:
      second self evil twin doppelganger
    1. noun companion
      Synonyms:
      buddy pal chum confidante companion soul mate counterpart doppelganger

    ارجاع به لغت alter ego

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «alter ego» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/alter ego

    لغات نزدیک alter ego

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه