آخرین به‌روزرسانی:

Pal

pæl pæl

شکل جمع:

pals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

یار، شریک، همدست، رفیق شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

my school pal

رفیق هم مدرسه‌ی من

They palled around for years.

سالها با هم رفیق جون جونی بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pal

  1. noun person’s friend
    Synonyms:
    friend buddy mate companion associate crony chum comrade bro cuz sister brother sidekick amigo amiga good buddy bosom buddy homeboy homegirl boon companion connate
    Antonyms:
    enemy foe

ارجاع به لغت pal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pal

لغات نزدیک pal

پیشنهاد بهبود معانی