شکل جمع:
brothersبرادر، همقطار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I have two brothers.
من دو برادر دارم.
Hassan and his college brothers
حسن و برادران دانشگاهیاش
He thought all blacks were his soul brothers.
او فکر میکرد همهی سیاهان برادران روحی او هستند.
Hey, brother, can you spare ten tomans?
ای برادر، ده تومان میدهی؟
Brother Michael is sick today.
برادر میخائیل امروز مریض است.
Oh, brother! I flunked again!
ای بابا، دوباره رفوزه شدم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brother» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brother