صف مقدم، پیشقراول، پیشتاز
In many historic battles, the vanguard played a decisive role.
در بسیاری از نبردهای تاریخی، نیروی پیشقراول نقش تعیینکنندهای داشت.
Naval commanders placed their most experienced ships in the vanguard.
فرماندهان نیروی دریایی، باتجربهترین کشتیهای خود را در صف مقدم قرار دادند.
پیشگام، پیشرو، صف مقدم تحولات، پیشتاز، طلایهدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company has always been at the vanguard of technological innovation.
این شرکت همواره پیشتاز نوآوریهای فناورانه بوده است.
Young people are in the vanguard of social change.
جوانان، پیشروی تغییرات اجتماعی هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vanguard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vanguard