با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Forefront

ˈfɔːrfrʌnt ˈfɔːfrʌnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
جلو، صف جلو، (نظامی) جلودار، طلایه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Our company is in the forefront of space technology.
- شرکت ما از نظر فنون فضایی در صدر قرار دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forefront

  1. noun prominence
    Synonyms: beginning, center, cutting-edge, focus, fore, forepart, front, lead, leading-edge, limelight, on the line, spearhead, state-of-the-art, vanguard
    Antonyms: back, background, rear, unimportance

ارجاع به لغت forefront

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forefront» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forefront

لغات نزدیک forefront

پیشنهاد بهبود معانی