فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Forefront

ˈfɔːrfrʌnt ˈfɔːfrʌnt

معنی و نمونه‌جمله

noun

جلو، صف جلو، (نظامی) جلودار، طلایه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Our company is in the forefront of space technology.

شرکت ما از نظر فنون فضایی در صدر قرار دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forefront

  1. noun prominence
    Synonyms:
    front lead focus fore center beginning limelight vanguard spearhead cutting-edge leading-edge state-of-the-art forepart on the line
    Antonyms:
    unimportance back rear background

ارجاع به لغت forefront

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forefront» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forefront

لغات نزدیک forefront

پیشنهاد بهبود معانی