نوک نیزه، هرچیز نوکتیز، رهبری کردن، پیشگامی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tanks spearheaded the attack.
تانکها جلودار حمله بودند.
His group spearheaded financial reforms.
گروه او پیشتاز اصلاحات مالی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spearhead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spearhead