آخرین به‌روزرسانی:

Helm

helm helm

گذشته‌ی ساده:

helmed

شکل سوم:

helmed

سوم‌شخص مفرد:

helms

وجه وصفی حال:

helming

شکل جمع:

helms

معنی

noun verb - transitive

سکان، اهرم سکان، (مجازاً) نظارت، اداره، زمام، (مجازاً) اداره کردن، دسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد helm

  1. noun wheel
    Synonyms:
    steering wheel control controls leadership command reins driver’s seat rudder tiller

Idioms

at the helm

(قرار گرفته در) پشت فرمان کشتی، زمامدار امور، در تصدی

take the helm of

سکان به دست گرفتن، زمام امور را به دست گرفتن، تصدی امری را به عهده گرفتن

سوال‌های رایج helm

گذشته‌ی ساده helm چی میشه؟

گذشته‌ی ساده helm در زبان انگلیسی helmed است.

شکل سوم helm چی میشه؟

شکل سوم helm در زبان انگلیسی helmed است.

شکل جمع helm چی میشه؟

شکل جمع helm در زبان انگلیسی helms است.

وجه وصفی حال helm چی میشه؟

وجه وصفی حال helm در زبان انگلیسی helming است.

سوم‌شخص مفرد helm چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد helm در زبان انگلیسی helms است.

ارجاع به لغت helm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/helm

لغات نزدیک helm

پیشنهاد بهبود معانی