امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tiller

ˈtɪlər ˈtɪlə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
کشاورز، زارع، کشتکار، اهرم سکان کشتی، جوانه، جوانه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tiller

  1. noun A farm implement used to break up the surface of the soil (for aeration and weed control and conservation of moisture)
    Synonyms:
    planter plowman cultivator plower
  1. verb Grow shoots in the form of stools or tillers
    Synonyms:
    stool

ارجاع به لغت tiller

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tiller» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tiller

لغات نزدیک tiller

پیشنهاد بهبود معانی