گذشتهی ساده:
controlledشکل سوم:
controlledسومشخص مفرد:
controlsوجه وصفی حال:
controllingشکل جمع:
controlsلگام کردن، مهار کردن، کنترل کردن، زیر سلطه درآوردن، واپاد کردن، زیر فرمان داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Control your tongue!
زبان خود را مهار کن!
to control inflation
تورم را مهار کردن
He controls the army.
او ارتش را در اختیار دارد.
Some events are beyond human control.
برخی رویدادها از کنترل بشر خارج است.
The government claims that it has the situation under control.
دولت ادعا میکند که بر اوضاع مسلط است.
Who is in control here?
متصدی اینجا کیست؟، کی اینجا را اداره میکند؟
He bought a controlling interest in the company.
او اکثریت سهام شرکت را خریداری کرد.
راستا کردن، وارسی کردن، وارسیدن
(تجربه یا آزمایشی را با مراجعه به تجارب قبلی یا معیارهای مربوطه) تأیید کردن
ریز اقلام و محاسبات را با مراجعه به دفتر کل سنجیدن و تصدیق کردن
to control accounts
حسابها را بررسی کردن
تنظیم کردن، به کار انداختن
the controlled flow of water from the reservoir into the pipes
جریان تنظیمشدهی آب از مخزن به لولهها
This plastic handle controls the light.
این دستهی پلاستیکی نور را تنظیم میکند.
مهار، لگام، کنترل، واپاد، عنان، اختیار، فرمان، بازبینی، وارسی
Her control over her feelings ...
تسلط او بر احساسات خود ...
wage and price controls
کنترل (واپاد) دستمزد و قیمت
The children went out of control.
بچهها لگام گسیخته شدند.
(در سنجش و تأیید تجربیات علمی) سنجه، معیار
(رادیو و دستگاه های الکترونیکی و غیره) سویچ، دکمه، پیچ
the volume control on an amplifier
دکمهی تنظیم صدای بلندگو
ابزار، (دستگاه) هدایت
سلطه یا اختیار کسب کردن، مهار کردن، تحت فرمان گرفتن
سلطه یا اختیار را از دست دادن، از عهده برنیامدن، کنترل از دست دادن، عنان از دست دادن
لگام گسیخته، خارج از کنترل، خودسر
تحت سلطه یا فرمان درآوردن، در اختیار گرفتن، عنان به دست گرفتن
تحت فرمان یا کنترل، مهارشده، در اختیار
beyond control, outside control
خارج از توانایی یا سلطه، خودسر
مسئول، صاحب اختیار، متصدی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «control» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/control