جلوگیری، محدودسازی، مهار
The containment of the fire was a top priority for the firefighters.
مهار آتش از اولویتهای آتشنشانان بود.
The scientist developed a new method for radioactive waste containment.
دانشمند روش جدیدی برای محدودسازی زبالههای رادیواکتیو ابداع کرد.
سیاست سد نفوذ، سیاست جلوگیری از نفوذ دشمن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The success of containment strategies in Europe helped maintain stability and peace in the region.
موفقیت راهبردهای سد نفوذ در اروپا به حفظ ثبات و صلح در منطقه کمک کرد.
Containment proved to be an effective tool in limiting Soviet influence during the post-World War II era.
سیاست جلوگیری از نفوذ دشمن ابزاری مؤثر در محدود کردن نفوذ شوروی در دوران پساز جنگ جهانی دوم بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «containment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/containment